به گزارش راهبرد معاصر؛ در ادامه این مطلب آمده است: اغلب مجامع سیاسی از جمله واشنگتن، از این اقدامات سریع متعجب شدند و ترامپ تصمیم گرفت نیروهای خود را از سوریه خارج کند. اما باید در نظر داشته باشیم که این تصمیم، کاملا ظاهری بوده است و می توان آن را یک تحرک سیاسی، با عنوان نظامی نامید؛ چرا که خروج نیروهای آمریکای لزوما باید به معنای اعطای حق حاکمیت بر شرق فرات به دولت سوریه باشد، اما به دنبال این تصمیم، ترامپ با ترکیه توافق کرد تا نیروهای نظامی خود را در مرزهای سوریه و ترکیه مستقر کند. در واقع آمریکا به ترکیه چراغ سبز انتقال گروههای مسلح سوری وابسته به ترکیه، به شمال شرق سوریه را نشان داد.
این در حالی است که نیروهای آمریکایی پایگاه جدیدی در اردن و عراق برای خود برپا کرده اند و ترامپ اعلام کرد که در صورت نیاز، از پایگاههای خود در عراق برای دخالت در سوریه استفاده می کند. به این ترتیب، قدرت نظامی آمریکا همچنان بعنوان یک قدرت میدانی، امنیت و استقرار منطقه را تهدید می کند، اما تصمیم سیاسی برای خروج از سوریه، باب شکل جدیدی از معرکه را می گشاید.
پیش از این، در مورد نقش کوشنر در ترور خاشقجی نوشتیم! اما در مورد دلایل انتخاب ترکیه و کنسولگری عربستان در آن، بعنوان مکان انجام این جنایت نتوشتیم و اینکه ترکیه چطور توانست به مدارک مربوط به قتل خاشقجی در کنسولگری دسترسی پیدا کند، اگر واقعا از نقشه عربستان مطلع نبود؟ تنها یک پاسخ برای این سوالات وجود دارد: ترکیه به شکل سرّی از عملیات ترور خاشقجی که قرار بود در کنسولگری انجام شود، آگاه بود. اما چه کسی به ترکیه در این باره خبر داده بود؟ مدیر CIA به دستگاههای اطلاعاتی ترکیه در این باره اطلاع داد؛ کسی که برای نتیجه گیری تحقیقات نیز به ترکیه سفر کرد. ایا می توان گفت این سناریو، به منزله کمین ترکی آمریکایی بود تا اسرائیل بتواند به عربستان امر و نهی کند؟
اولین واکنش ترامپ به قتل خاشقجی، این جمله بود:«بدترین پوشش ممکن برای یک عملیات سرّی اتفاق افتاد». گویا او از این نقشه با خبر بود و به این شکل، افرادی که مأمور اجرای این وظیفه بودند را در مورد درست انجام ندادن آن، سرزنش کرد!
ملک سلمان، این معرکه را با دوری از واشنگتن، ترامپ و خانواده اش اغاز کرد؛ بویژه انکه متوجه توطئه کوشنر علیه محمد بن سلمان برای انداختن طناب دار بر گردن او شد و دریافت که وی تلاش می کند بن سلمان را به اجرا کننده نقشه های مالی و سیاسی خود در مورد اسرائیل تبدیل کند. سلمان دریافت که بدطینتی آمریکا فراتر از اینها رفته و وی با برقراری رابطه نزدیک با اردوغان، تنها به دنبال آسیب زدن به عربستان است. در ادامه، اقدامات ترکیه و آمریکا در متهم شناختن بن سلمان در جریان قتل خاشقجی، باعث شد سران جهان در نشست 20، با ولی عهد سعودی مانند یک جذامی برخورد کرده و رفتار توهین آمیزی با او داشته باشند؛ جز پوتین، رئیس جمهور روسیه که متوجه بازی ترکیه و آمریکا شده بود و رفتار خوبی با بن سلمان داشت؛ تا آنجا که ولی عهد سعودی تصریح کرد:اکنون دوست و دشمن خود را می شناسم.
سلمان می داند که معرکه اخوان المسلمین، یک نبرد برای سیطره بر کشورهای اسلامی است و این مهم، تلاقی نزدیکی با آرزوی اردوغان برای بازگشت به دوره عثمانی دارد. نقشه اردوغان به حد تردید در مورد توانایی عربستان در حمایت از حرمین شریفین می رسد و وی معتقد است که سعودیها باید وصایت حمایت از اماکن مقدس اسلامی را به اردوغان واگذار کنند! رئیس جمهور ترکیه قصد دارد با این حربه، نصف راه مطرح کردن خود به عنوان «سلطان جدید» را بپیماید.
ملک سلمان که به خوبی این خطر را احساس کرده است، با وجود کهولت سن، نشست دولتهای خلیج فارس را رهبری کرد و در ادامه، افرادی را بعنوان مستشار خود منصوب کرد که تحت ولایت کامل او هستند و قصد دارد به کمک آنها وارد معرکه خلافت اسلامی در وسیع ترین حدود آن، شود!
در مقابل، اردوغان سعی دارد ائتلاف خود با واشنگتن را برای همه علنی کند و مهارت خود در ائتلاف همزمان با آمریکا و سوریه را ثابت کند. بنابراین، ملک سلمان و اردوغان، سوریه را میدان مرکزی درگیری با یکدیگر می دانند.
سلمان روابط خود با سوریه را از سر می گیرد، اما پیش از این، سعی دارد با بیان درخواست خود از سوریه برای بازگشت به جامعه عربی، حسن نیت خود را ثابت کند، از این رو، وعده پرداخته هبه ای به ارزش نیم میلیارد دلار برای بازسازی آن را داده است.
شکی نیست که ملک سلمان اقدامات مثبت بیشتری را در قبال سوریه اتخاذ خواهد کرد تا به این وسیله قطر و ترکیه را به زحمت بیندازد؛ از جمله این اقدامات، همراهی با طرح روسیه برای استفاده از ابزارهای سیاسی حل بحران سوریه است.